به اعتقاد اهل سنت، مذهب راوي به روایتش ضرر نمی زند
قال الألباني في حديث رقم 517 من صحيحته: إسناده حسن ، رجاله ثقات رجال الشيخين غير الأجلح ، وهو ابن عبد الله الكندي ، مختلف فيه ، وفي ( التقريب ) : ( صدوق يتشيع ) فإن قال قائل : راوي هذا الشاهد شيعي ، وكذلك في سند المشهود له شيعي آخر وهو جعفر بن سليمان ، أفلا يعتبر ذلك طعنا في الحديث وعلة فيه ؟ ! فأقول : كلا ، لان العبرة في رواية الحديث إنما هو الصدق والحفظ ، وأما المذهب فهو بينه وبين ربه ، فهو حسيبه ، ولذلك نجد صاحبي ( الصحيحين ) ، وغيرهما ، قد أخرجوا لكثير من الثقات المخالفين كالخوارج والشيعة وغيرهم . . ..
سندش حسن است ، راويانش همگي مورد اعتماد و روات بخاري و مسلم هستند غير از ابي بلج ، و او ابن عبد الله الکندي ، مختلف فيه است ، و در کتاب تقريب آمده : راست گو است و شيعه بوده. اگر ايراد بگيرند: راوي اين روايت (که به عنوان دليل آمده است) شيعه است و همانطور که واضح است راوي ديگر که در اين سند است جعفر بن سليمان است که او نيز شيعه است ، پس آيا همين ايراد در حديث وارد است؟
پاسخ ميدهم : هرگز ، زيرا آنچه که در روايت حديث معتبر است راستگو بودن و حفظ است ، اما (در خصوص) مذهب ، اين امري است بين خودش و خداي خودش و اوست (خداست) که محاسبه گر است.و سيره نجد صاحبي نيز در الصحيحين همين است و ديگران نيز همين اعتقاد را دارند که از بسياري از افراد مورد اعتماد مخالف در عقيده مانند خوارج ، شيعيان و... حديث آورده اند.
موسوعة الأحاديث الصحيحته، ج 5، ص 262 ح 517.
قال محمد بن عبد اللّه بن عمار ولست أنا بتارك الرواية عن رجل صاحب حديث بعد أن لا يكون كذّاباً، للتشيع... .
محمد بن عبد الله بن عمار ميگويد: من روايت کسي را که کذاب نباشد را بخاطر شيعه بودنش رد نميکنم.
تهذيب التهذيب: 7/325.
وروى الخطيب أبي عبد اللّه محمد بن يعقوب أنّه قال: كتاب أستاذي ملآن من حديث الشيعة، يعنى مسلم بن الحجاج.
از خطيب بغدادي نقل شده است که گفت: کتاب استاد من - صاحب صحيح مسلم - پر است از احاديث شيعه.
الكفاية: 159.
قال الذهبي بترجمة أبان بن تغلب: شيعي جلد ، لكنّه صدوق ، فلنا صدقه وعليه بدعته إلى أن قال: فلو رد حديث هؤلاء لذهب جملة من الآثار النبوية ، وهذه مفسدة بينة.
ذهبي در ترجمه ابان بن تغلب ميگويد: شيعه ي راسخ است ، اما راستگو است ، و هرآنچه از (سود) راست گوييش به ما رسيده براي ما است و بدعت هاي خودش براي خودش است (به ما ربطي ندارد) تا آنجا که ميگويد: اگر ما احاديث اينها را (شيعيان را رد کنيم) کل آثار پيامبر (ص) از بين ميرود و اين مفسده اي آشکار است.
ميزان الاعتدال: 1/5، سير أعلام النبلاء: 1/59، لسان الميزان: 1/9.
من دخل في بدعة ، ولم يعد من رؤوسها ، ولا أمعن فيها ، يقبل حديثه... وحديثهم في كتب الاسلام لصدقهم وحفظهم.
هر كس در بدعتي داخل شود ولي از روساي آن نباشد و اصراري بر آن نداشته باشد حديثش قبول مي شود... و حديث آنها در كتب اسلام بخاطر صدق و حفظ آنها موجود است.
سير أعلام النبلاء: 7/154.
وقال الذهبي في عبد الرزاق بن همام: نقموا عليه التشيّع ، وما كان يغلو فيه بل كان يحبّ عليّاً ويبغض من قاتله.
ذهبي در خصوص عبد الرزاق بن همام ميگويد: اين ايراد را از او گرفته اند که شيعه است ، اما در آن غلو نميکرده بلکه فقط علي را دوست داشته و بغض قاتلين او را داشته.
تذكرة الحفاظ: 1/364.
ونقل عن يحيى بن معين أنّه قال : لو ارتدّ عبد الرزاق عن الاسلام ما تركنا حديثه .
از يحيي بن معين نقل شده كه اگر عبدالرزاق مرتد از اسلام شود هم روايت او را ترك نمي كنيم.
ميزان الاعتدال: 2/612، سير أعلام النبلاء: 61/170، تهذيب التهذيب: 6/281، معرفة علوم الحديث: 140.تاريخ مدينة دمشق: 36/192، الكامل لابن عدي: 5/311.
ذهبي در کتاب ميزان الإعتدال و در شرح حال أبان بن تغلب، او را توثيق ميکند و ميگويد:
کسي به من اعتراض کرد که چرا از بعضي از شيعيان، روايت نقل ميکنيم و من در جواب گفتم: اگر بخواهيم رواياتي که از شيعيان براي ما نقل روايت شده را از کتب اهل سنت برداريم:
فلو ردّ حديث هؤلاء لذهب جملة من الآثار النبوية و هذه مفسدة بينة.
تمام آثار نبوي از بين ميرود و اين فسادي آشكار است.
ميزان الاعتدال للذهبي، ج1، ص5 – سير اعلام النبلاء للذهبي، ج1، ص59
وی بعد شيعه را دو دسته ميکند:
شيعهاي که در تشيع خود، غلوّ دارند و فاسد هستند
شيعهاي که در تشيع خود، غلوّ ندارند.
غلوّ
را دو معنا ميکنند:
اعتقاد به افضليت حضرت علي (عليه السلام) از ساير خلفاء است.
حضرت علي (عليه السلام) منصوص الخلافة بوده و در خلافت مقدم بود بر ابوبکر و عمر و عثمان است.
ايشان ميگويد:
از کساني که منکر خلافت ابوبکر هستند، روايت نقل نميکنيم و اينها آدمهاي فاسدي هستند و روايات آنها اعتباري ندارد. ولي از کساني که در تشيّع خود، غلوّ ندارند و معتقد به محبت حضرت علي (عليه السلام) هستند، روايت نقل ميکنيم.